پيامهاي ارسالي
+
نميدانم پس از مرگم چه خواهد شد،نميخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت، ولي انقدر مشتاقم که از خاک گلويم سوتکي سازد، گلويم سوتکي باشد، به دست کودکي گستاخ و بازيگوش،و او يکريز و پي در پي دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد، بدين سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
شمس الظلام
95/6/24
شمس الظلام
http://shamsozalamwebtools.parsiblog.com/Feeds/10466179/
+
در گذرگاه زمان،زندگي با همه تلخي و شيريني خود ميگذرد،عشقها ميميرند،رنگها رنگ دگر ميگيرند، و فقط خاطره هاست که چه شيرين و چه تلخ دست ناخورده به جا ميماند.
* نهانخانه جان*
95/1/24
+
دلم تنگ است اين شبها، يقين دارم که مي داني
صداي غربت من را از احساسم تو مي خواني
شدم از درد تنهايي گلي پژمرده و غمگين
بيا اي ابر پاييزي که دردم را تو مي داني
* نهانخانه جان*
95/1/24